یک نقاشی ساده میتواند دریچهای به دنیای پر رمز و راز کودکان باشد؛ دنیایی که در آن آرزوها بال میگشایند، احساسات جاری میشوند و کلمات گاهی به سکوت میگرایند. یک مربی آگاه و باتجربه میتواند از این هنر رنگارنگ، رازهای نهفتهٔ کودک را بخواند و او را در مسیر رشد همراهی کند.
مرضیه اسکندری مربی و معلم پیشکسوت دوره ابتدایی و پیشدبستان در اهمیت قدرت و راز نهفته درون نقاشی برای شناخت بیشتر آرزوهای کودکان در گفتگو با سایت مرکز تربیت و یادگیری کودک با بیان این مطلب گفت: “نقاشی؛ آینهٔ آرزوهای کودک و داستانِ هنرِ گوش دادن به خطوطِ رنگینِ کودکیهاست. معلمی را تصور کنید که به جای پرسشِ مستقیم، قلم را برمیدارد و روی تخته، تصویری از یک پزشک را ترسیم میکند. بچهها با هیجان فریاد میزنند: *”آرزو داشتید دکتر بشید!“* سپس نوبت به چرخ خیاطی و قیچی میرسد و کودکان مانند یک معماگرِ کوچک، ذوقزده حدس میزنند: *”میخواستید خیاط بشید!“* این بازیِ شیرین، نه تنها اعتمادبهنفس کودکان را تقویت میکند، بلکه به آنان میآموزد که *”نقاشی، زبان گویای آرزوهاست.“* معلم با این روش، فضایی امن میسازد تا هر کودک، دنیای درونیاش را بیواسطه روی کاغذ جاری کند.”
اسکندری که در طول ۴۰ سال دوران خدمتش، کودکان بسیاری را تعلیم داده و تربیت کرده است در ادامه افزود: “وقتی مربی خودش را در میان حلقهٔ کودکان قرار میدهد و با شورِ کودکانه میپرسد: “اجازه میدهید من هم عضو گروهتان باشم؟” دیگر معلم نیست؛ یک همراه است. نقاشیِ گروهی، تنها کشیدنِ تصاویر نیست، بلکه تمرینی برای “کار تیمی، احترام به ایدههای دیگران و بیانِ جمعیِ احساسات” است. مربی با نشستن کنار هر گروه و گفتنِ “میخواهم از تجربههای شما یاد بگیرم”، مرزهای رسمی را میشکند و فضایی سرشار از صمیمیت میآفریند. یک مربی باتجربه مانند یک کارآگاهِ مهربان، به جزئیات نقاشیها دقت میکند: “آیا کودک همیشه خانهای بدون پنجره میکشد؟ آیا آدمکهایش همیشه غمگیناند؟” این نشانهها میتوانند خبر از تنهایی، ترس یا نیاز به توجه بدهند. اما هنرِ اصلی مربی، “مداخلهٔ غیرمستقیم” است. او ابتدا خودش نقاشی میکشد تا توجه کودک را جلب کند، سپس با گفتوگویی طبیعی، او را به بیانِ دغدغههایش تشویق میکند، بیآنکه کودک احساس کند زیر ذرهبین است.”
وی در ادامه تأکید کرد: “برخی کودکان، به ویژه پس از تجربههای سخت، قادر به بیانِ کلامی احساسات خود نیستند. نقاشی برای آنان مانند “پل ارتباطی” عمل میکند. مربیِ هوشیار با دیدنِ یک نقاشی پر از خطوط تند یا رنگهای تیره، به جای پرسشِ مستقیم، با گفتنِ “به نظر میرسد امروز یک حس خاصی داری، دوست داری دربارهٔ نقاشیات برام بگی؟”، راهی برای گفتوگو باز میکند. اینجاست که نقاشی از یک فعالیتِ سرگرمکننده، به ابزاری درمانگر تبدیل میشود.”
مرضیه اسکندری در پایان یادآور شد: “نقاشی، بیش از یک سرگرمی، زبان جهانی کودکان است. مربیانِ خلاق، با ابزارِ رنگها و خطوط، نه تنها به کودکان میآموزند که “دیده و شنیده شوند”، بلکه گاهی خود نیز از عمقِ نگاهِ کودکانهشان درسِ زندگی میگیرند. شاید همین امروز، یکی از آن نقاشیهای به ظاهر ساده، آرزوی بزرگی را در دل خود پنهان کرده باشد؛ آرزویی که تنها نیازمند یک نگاهِ فهمیده است…”