تخیل، جزئی جدانشدنی از نهاد کودک و مرزی میان کودکی و بزرگسالی است. دنیای فانتزی کودکان، فضایی است که بچهها در آن زندگی میکنند.
شیوا جعفری مربی و کارشناس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خصوص نقش تخیل در زندگی بچهها با بیان این مطلب گفت: “خیال، یکی از ارکان اساسی کودکی سالم به شمار میآید. اگر مانعی بر سر این تخیل ایجاد نکنیم، این اقیانوس بی انتها همیشه در حال جوشش است. هر چه به کودک اجازه دهیم بیشتر در دنیای خیال خود غوطهور باشد و بیشتر کودکی کند، تجربههای گرانبهاتری را بدست میآورد. به این ترتیب، میتوان از تخیل به عنوان شریانی برای دوران کودکی یاد کرد، بهطوری که اگر این شریان به هر دلیلی بسته شود، دنیای کودکی به سرعت رنگ میبازد. البته که ما به عنوان بزرگترها میتوانیم از طرق مختلف دامنه این تخیل را بالاتر ببریم و بدین گونه کودکانی سالمتر و باهوشتر بار بیاوریم.”
این مدیر اجرایی کمیته بررسی کتاب برای کودکان همچنین افزود: “یکی از ارکان کمک کننده به افزایش دامنه تخیل کودکان استفاده از ابزاری به نام قصه است. با قصه گویی برای کودکان علاوه بر بالا بردن گنجینه لغات، به آنها فرصت میدهیم تجربیات جدیدی را به دست بياورند. هر چه کودک بیشتر قصه بشنود، بیشتر مهارتهای مهم مربوط به دوران کودکی را تجربه میکند و از همین طریق تجربیات گرانبهایی را کسب میکند. تجربهها و موضوعاتی که کودک از طریق قصه یاد میگیرد، بدون شک، از شیرینترین یادگرفتنیهای دنیای کودکانه هستند. از آنجا که در دنیای قصهها، هر چیز ناممکنی ممکن است و هیچ مرزی برای تخیل وجود ندارد، همین امر باعث میشود خلاقیت که محصول تخیل بی حد و مرز است در کودکان گسترش یابد.”
جعفری که نویسنده متون طنز برای کودکان و داور قصهگویی نیز هست در خصوص انتخاب سوژه برای قصهگویی افزود: “پیدا کردن سوژه مناسب برای قصهگویی، هنر مربی است. استفاده از سوژههایی که پیام صلح و دوستی و مهربانی دارند، میتواند در تغییر رویکرد یک جامعه تأثیرگذار باشد. در انتخاب هر قصه، باید به سه عنصر قصه، قصهگو و مخاطب توجه کرد؛ بسیاری از قصهها قابلیت طرح برای هر گروه سنی را ندارند و ممکن است تأثیرات منفی بر روان کودکان بگذارند. قصهها باید کوتاه، شیرین، ساده و قابل فهم برای گروه سنی خود باشند. انتخاب یک قصه خوب همراه با یک قصهگویی استاندارد و مناسب میتواند تأثیری عمیق بر روح و ذهن کودک داشته باشد. بهعلاوه، باید از سوژههای تکراری و کلیشهای پرهیز کرد و به جای آن، از قصههایی استفاده کرد که پایانی باز داشته باشند و به بچهها فرصت اندیشه، خردورزی و فلسفیدن را بدهند. قصهها باید نوعی نگرش در کودکان ایجاد کنند و آنها را به تولید فکر وادارند. قصههایی با موضوعات جهان شمول با پیامهای جهانی و فارغ از ملیت و جغرافیا. از قصههایی با پیامهای مستقیم باید اجتناب کرد، چرا که بچهها باهوشند و بودن هدف واضح در قصه را به راحتی درک میکنند. بچهها با عناصر قصه همذاتپنداری میکنند و بسیاری از آنان آرزو دارند که جای قهرمان قصه باشند و حتی مسیر داستان را تغییر دهند. بنابراین، با طرح قصههای خوب میتوانیم کودکانی جسور و شجاع بار بیاوریم و دنیای کودکان را دگرگون کنیم. اینحاست که اهمیت انتخاب یک قصه خوب به وضوح نمایان میشود.”
وی در پایان تأکید کرد: “به نظرم مهمترین دستاورد قصه، ایجاد خلاقیت است. امروزه چرخ دنیا در دستان انسانهای خلاق میچرخد. افراد خلاق، فکر تولید میکنند و دیگران، که به نسبت بیشترند، آن فکرها را به عمل تبدیل میکنند. خلاقیت از تخیل نشأت میگیرد و قصه یکی از مهمترین عوامل بسط تخیل است. بنابراین، شاید بتوان از مسیر قصه، کودکانی خلاق تربیت کرد که قادر به تأثیرگذاری بر جهان باشند.”